ارمغان مستی
85/1/28 :: 3:50 عصر
« از ازل بودی وهرگز بر عدم کارت نبود »
از ازل بودی و هرگز بر عدم کارت نبـود
کشتـن عشاق غـا فـل صـدر افـکـارت نبود
مست کـردی دیگـری بـا دیـدة جـادوگـرت
مست کردن با دو چشمت کار اینبارت نبود
بیخود از خود مینمودی روز و شبها دیگران
کـار دیگـر هـم بـه روز و در شـبِ تـارت نبود
بـرگمـا نـم چشـم زیبایـم مسبب بودهاست
ورنه ایـن بـازی بـه مسـتان کـار ایـثـارت نبود
در میان گل ستانی و خودت هـم بـاغبـان
یک گُلِ آن گل ستانی کـه یـکـی خـارت نبود
میکنی با صد هزاران عشوه و مستی کنان
انـدر آن بـازی یـکـی هـم دائـمـاً یـارت نبود
راضیا این حال معشوقان مـداوم بودهاست
میفـریـبـد چـشم تـو، او یـار هـمـوارت نبود
او که صیّاد هزاران همچو ما می بودهاست
این زمـان بـا یک بهـا نـه ،گـفت زنّـارت نبود
خانه
:: کل بازدیدها :: :: بازدید امروز :: :: بازدید دیروز ::
:: درباره خودم :: :: اوقات شرعی ::
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
8192
3
1
:: لینک به وبلاگ ::
:: وضعیت من در یاهو ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: مطالب بایگانی شده ::
:: موسیقی وبلاگ ::